با باب آشنا شوید. باب یک توسعه دهنده بسیار جاه طلب و دارای ایده است. او سخت کار می کند ، مهارت های رمزگذاری خود را روزانه اصلاح می کند و همیشه یک پروژه را زودتر یا زودتر از موعد به پایان می رساند - مشتاق شروع کار بعدی خود. می توانید به کد او نگاه کنید و بلافاصله این نکته را درک کنید که او در طراحی و ساختن کدهای زیبا نوشته شده استاد است. او عاشق همه چیزهایی است که شغلش ارائه می دهد و به همین دلیل ، هر روز با انرژی خود را نشان می دهد که به او اجازه می دهد مانند یک ماشین ارزشش را بدست آورد. او احساس می کند بالای دنیا است.
باب برنامه ریز ضروری است که بسیاری از ما آرزو داریم که تبدیل به آن شویم. مطمئناً ، هیچ کس بیشتر از او سزاوار ارتقا نیست؟ بنابراین ، باب به سربازی فنی ارتقا یافت ، موقعیتی که مدیریت فکر می کرد حتی از آن با ارزش تر خواهد بود. اما این همچنین به این معنی بود که او کد کمتری را می نویسد و در عوض باید بیشتر روی مدیریت جهت پروژه متمرکز شود.
به عبارت دیگر ، او مجبور بود کمتر از آنچه دوست داشت به عنوان معامله انجام دهد تا بیشتر کارهایی را که بلد نبود انجام دهد - مدیریت دیگران.
او توانایی هدایت دیگران ، همدلی با برنامه و دانش آنها ، تقسیم وظایف برای موفقیت دیگران و استراتژی موفقیت را نداشت. او انتظار داشت که بقیه اعضای تیم او به اندازه او به عنوان یک برنامه نویس خوب باشند بنابراین وقت لازم را برای سرمایه گذاری در توسعه آنها نمی گذراند - بیشتر به این دلیل که نمی تواند با نیازهای آنها ارتباط برقرار کند.
با گذشت ماه ها ، او ثابت کرد که توانایی عملکرد خوب در پست جدید خود را ندارد. او به سطح بی کفایتی کاملاً جدیدی رسیده بود. طبیعت بهتر و کمبود مهارت های مدیریتی از طریق شغل قبلی باعث شد که در کارهایی که انجام می دهد شکست بخورد. این بی لیاقتی باعث شد که بهره وری تیم وی به شدت سقوط کند و سازمان آنها به هم بخورد.
اصل پیتر
وضعیت باب واقعیتی کاملاً آشنا است که ممکن است بسیاری از ما آن را تشخیص دهیم. من در مورد شما نمی دانم ، اما من بسیاری از توسعه دهندگان ارشد و رهبران فنی را می شناسم که کاملاً در انجام آنچه کارشان لازم است وحشتناک است - رهبری.
نکته غم انگیز این است که این هموطنان فقیر احتمالاً در اوایل کار خود درخشان بودند. آنها به موقعیتی رانده شده اند که برای پیشرفت در آن از توانایی کافی برخوردار نبوده اند.
این پدیده به عنوان اصل پیتر شناخته می شود :
در یک سلسله مراتب ، هر کارمندی تمایل دارد که به سطح بی لیاقتی خود برسد. […] خواهید دید که در هر سلسله مراتب کرم بالا می رود تا زمانی که ترش شود .
گرچه لورنس جی پیتر این ایده پرفروش را به عنوان هجو نوشت ، اما ثابت شده است که صریحاً درست است - این ایده که یک شخص بارها و بارها ارتقا می یابد تا اینکه در نهایت به سطح بی کفایتی خود برسند. برای یک توسعه دهنده ، این می تواند سطح متوسط ، ارشد ، رهبر ، مدیر یا تا CTO باشد.
به عنوان توسعه دهندگان ، معمول این است که فکر می کنیم اگر عملکرد خوبی داشته باشید و مهارت های رمزگذاری خود را مرتباً اصلاح کنید ، به یک موقعیت معتبر تر ارتقا می یابید - موقعیتی که مسئولیت بیشتری دارد و به شما امکان می دهد شایستگی و توانایی های آموخته شده خود را انعطاف پذیر کنید. و این درست است - شما به احتمال زیاد ارتقا می یابید. اوضاع اینگونه است.
افراد به طور کلی براساس عملکردشان در موقعیت فعلی ارتقا می یابند ، نه به این دلیل که مهارت لازم برای پر کردن موقعیت بعدی را دارند. صرفاً فرض بر این است که آنها به دلیل عملکرد گذشته توانایی بالاتری دارند. چه کسی می داند ، آنها احتمالاً توانایی بیشتری دارند.
متأسفانه ، توانایی آنها برای انجام کارهای بزرگ در گذشته لزوماً به توانایی آنها برای انجام کارهای بزرگ در موقعیت هایی که در آینده پر می کنند ، ترجمه نمی شود. برای این منظور ، ارتقا their آنها می تواند سرمایه گذاری بسیار ضعیفی در رابطه با موفقیت پروژه های آینده باشد. این یک قمار است ، نه یک قطعیت.
گفته می شود ، به احتمال زیاد ، احتمالاً به عنوان مدیر بسیار افتضاح خواهید بود. این برای صدمه زدن به احساسات و زیر پا گذاشتن توانایی های شما نیست ، بلکه به این دلیل است که روی شغل فعلی خود بسیار تمرکز کرده اید و برای آنچه در آینده انتظار دارید آماده نخواهید شد.
به طور متناقضی جاه طلبی شخصی شما کلیدی است که قدمت متوسط شما را باز می کند.
شما مهارت هایی دارید که شما را به عنوان یک توسعه دهنده عالی می کند. حتی ممکن است مهارت هایی داشته باشید که شما را به یک بازیکن بزرگ تیم تبدیل کند. اما شما فاقد مهارت هایی هستید که بتوانید به عنوان یک رهبر ، معمار یا هماهنگ کننده عالی باشید. برنامه نویسی به تنهایی ویژگی های نوع رهبری را توسعه نمی دهد.
به همین دلیل است که بسیاری از افراد بی کفایت بالای ما موقعیت دارند. به همین دلیل است که یک بار افراد درخشان کارهای وحشتناک انجام می دهند. به همین دلیل است که برخی از پروژه ها تحت هدایت خاص اشتباه می روند. و نه ، این تیم نیست که مقصر است - این رهبر بسته است که نتوانسته است یک محیط و ساختار سازمان یافته برای موفقیت تیم ایجاد کند.
اما لازم نیست اینگونه باشد. شما نمی توانید روش سازمان خود را برای تبلیغات تغییر دهید ، اما بر خود و درک خود کنترل دارید. شما می توانید توانایی منحصر به فرد خود را برای تفکر و عمل مهار کنید.
بی لیاقتی خلاق: کلید خوب بودن
سندرم ایمپوستر اغلب به عنوان یک چیز بد دیده می شود. البته داشتن این شرایط ذهنی که شما توانایی کمتری نسبت به خواسته های شغلی خود دارید می تواند شما را فلج کند. این می تواند باعث شود که خود کم فروشی کنید. وقتی عمیقاً باور دارید که توانایی ندارید ، این امر اغلب به صورت واقعیت بروز می کند.
اما روش دیگری برای مشاهده چنین شیوه فکری وجود دارد - راهی روانشناختی که می توانید برای جلوگیری از قربانی شدن اصل پیتر از آن استفاده کنید. تصویب "بی لیاقتی خلاق".
بی کفایتی خلاقانه از این نظر است که خود را بی کفایت می دانید ، سندرم جعل کننده است. جز این ، شما این طرز فکر را به روشی عمدی پرورش می دهید. هنگامی که عمداً خود را ناکارآمد می دانید ، ممکن است از خود س askال کنید که چگونه می توانید چنین بی لیاقتی را برطرف کنید.
شما یک استراتژی تهیه می کنید. شما بیشتر از آنچه شغل شما بلافاصله از شما می خواهد یاد می گیرید. شما مهارت های نرم خود را اصلاح می کنید. شما کاری می کنید که فراتر از یک برنامه نویس صرف باشد. شما برای تبدیل شدن به کسی به اندازه کافی پویا عمل می کنید که موقعیت های رهبری آینده را در حوزه توسعه که به طور خاص با برنامه نویسی مرتبط نیست ، پر کند.
به یاد داشته باشید ، توسعه چیزهای زیادی بیش از برنامه نویسی است. برای اینکه در طولانی مدت خود را به عنوان یک دارایی قدرتمند حفظ کنید ، باید اکنون خود را آماده کنید. بنابراین ، خود را نه تنها در برنامه نویسی بلکه در مدیریت ، استراتژی ، تئوری بازی ، فلسفه تجارت ، ارتباطات و هر چیز دیگری که به شما امکان می دهد بهتر هدایت کنید ، بیان کنید.
شما می خواهید زمین را بدوزید. اگر فکر می کنید چون در موقعیت گذشته موفق شدید ، در موقعیت آینده نیز موفق خواهید شد ، در بیداری بی ادبانه قرار دارید.
"اگر فکر می کنید همه چیز را می دانید. شما چیزی نمی دانید اگر فکر می کنید چیزی نمی دانید ؛ شما چیزی می دانید. "
- جیس اونیل
بنابراین ، از نظر خلاقیت ناتوان باشید. باور کنید که هیچ چیز نمی دانید. خود را بی لیاقت ببینید.
این طرز فکر را به عنوان وسیله ای برای آماده سازی بهتر خود و ایجاد انگیزه برای یادگیری فراتر از آنچه در حال حاضر کارتان از شما می خواهد و موقعیت های آینده که باید آنها را پر کنید ، در پیش بگیرید. به معنای ایده آل توسعه دهنده باشید. این به شما امکان می دهد بدون رسیدن به سقفی که رشد شما را محدود می کند ، به طور مداوم تأثیر خود را ایجاد کنید و پیشرفت کنید.